معنی جنگنده انگلیسى
حل جدول
هاریکن
جنگنده
محارب
جنگنده فرانسوى
میراژ
جنگنده آمریکایى
فانتوم
جنگنده ژاپنی
سامورایی
جنگنده روسی
میگ
هواپیمای جنگنده
شکاری
لحظه انگلیسى
مومنت
نمک انگلیسى
سالت
فرهنگ معین
(جَ گَ دِ یا دَ) (اِفا.) آن که می جنگد، رزم کننده.
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) آنکه جنگ کند جنگی رزم کننده محارب.
فرهنگ عمید
جنگکننده،
هواپیمای نظامی،
مترادف و متضاد زبان فارسی
حربی، رزمنده، جنگی، سلحشور، مبارز
فارسی به عربی
مقاتل
واژه پیشنهادی
فانتوم
معادل ابجد
303